صبح که بیدار شدم گفتم برم سارا رو بیدار کنم و باهاش امتحان ریاضی بخونم، دیشب بهش گفته بودم خودش بخونه که صبح ازش امتحان بگیرم، گفتم زودی درس‌های سارا تموم بشه خودم بشینم درس بخونم، بعدش برم حمام بعدش هم باشگاه و باز دوباره درس!

بیدارش کردم فهمیدم جاشو خیس کرده! بردمش حمام، یه چند صفحه براش امتحان در اوردم که حل کنه زنگ زدن گفتن سبحان رو برید بیارید، زن عموی مامانش مرده میخوان برن فاتحه، سبحان رو اوردم و خوابش کردم شده بود ۱۰/۵؛ چند صفحه دوباره با سارا ریاضی خوندم دوباره سبحان بیدار شد، یه دستم جغ‌جغه برای سبحان ت میداد و یه دستم با سارا ریاضی میخوند.

گریه کرد دادم به مامانم و سارا رو بردم تو آشپزخونه ریاضی بخونه همزمان هم ناهارش رو درست کنم، از یه طرف برنج دم میکردم و مرغ سرخ میکردم از یه طرف ریاضی می‌گفتم.

غذا رو تقریبا حاضر کردم و دوباره با سارا ریاضی، بعد بهش ناهار دادم و لباس تنش کردم و فرستادمش مدرسه. سبحان هم تازه احمد بهش شیر داد و خوابش کرد.

تازه اومدم دراز بکشم که مامانم میگه نماز بخون بریم تشک و قالی و موکتی که سارا خیس کرده رو ببریم تو حیاط حلال کنیم.

حالا من موندم با چیزهایی که باید بشوریم، حمامی که نرفتم، باشگاهی که ساعت ۳ باید برم، ناهاری که هنوز درست نکردیم و تازه گذاشتیم روی اجاق و سبحانی که چند دقیقه‌ی دیگه دوباره بیدار میشه. و درس و درس و درسی که هر کاری میکنم بهش نمی‌رسم و از استرسش دارم دق میکنم بخدا!

دلم میخواد داد بزنم، گریه کنم، جیغ بکشم، دعوا کنم، نق بزنم، سر کی؟ نمیدونم! حاصل همه‌‌ی این سردرگمی و خستگی و اضطراب و استرس فقط میشه بغضی که هی نگهش میدارم و بعد کم‌کم میشه اشک.

از تمام این ۵،۶ ماه گذشته خسته‌ام،بخدا دیگه نا ندارم، شب تا صبح فکر میکنم که چطوری شرایطم رو مدیریت کنم و اخرش هم به هیچ نتیجه‌ای نمیرسم و دوباره مثل دیروز میگذره!

یعنی لعنت به روزهایی که نمیگذره، لعنت به دنیایی که کج کرده.

+ فاتحه حتما ۳ تا ۷_۸ روز طول میکشه و سبحان هر روز میاد، سارا همچنان تا اخر هفته امتحان داره؛ من چه نوع گلی به سرم بگیرم که خوب باشه اخه؟

یعنی هر روزی که سبحان میاد دیگه اخر شبش هر کسی عین جنازه می‌افته و میخوابه، بدتر از همه منم که از وقتی میاد روی پام یا بغلمه تا وقتی که بره!

بارالها جرات ما را سر و سامان بده

بالاخره یار پسندید مرا

نامه‌های پنج‌شنبه [۹]

رو ,سارا ,سبحان ,ریاضی ,یه ,امتحان ,با سارا ,از یه ,درس و ,دوباره با ,و خوابش

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

strategicgame برات مدرسه ی شاداب ساخت میز ناهارخوری پیدا کردن لیلی و تبلیغات وب بلاگفا/: دانلود کتاب و خلاصه کتاب تیسان استیل ایرانیان من و توبه نامبر وان موزیک | دانلود آهنگ جدید ترفندهایی برای ساده تر شدن کارها