سال چهارم دبیرستان، در یکی از شب‌های امتحان ریاضی سخت مشغول حل تمرین بودم، بعد از نیم ساعت سر و کله زدن با یکی از سئوالات با عصبانیت دفتر تمرینم را به سمت دیگری پرتاب کرده و داد زدم" بی‌صاحاب شده حل نمیشه، انتگرال می‌گیرم حل نمیشه، مشتق می‌گیرم حل نمیشه، اتحاد میرم نمیشه، پدرم رو در اورد و حل نشد" ، چند دقیقه‌ای به حیاط رفته و قدم زدم، وقتی گمان کردم‌ کمی آرام‌تر شده‌ام دوباره به اتاق برگشته و مشغول حل سئوال شدم، ابتدا چند ثانیه با دقت به سئوال خیره شدم و بعد یک فاکتور ساده گرفتم، در کمال تعجبم سئوال به راحتی با تجزیه حل شد! به همین راحتی، نه نیازی به مشتق و انتگرال داشت و نه تمام راه‌حل‌های پیچیده‌ای که در سرم دوران می‌کرد!

+ میلاد حضرت معصومه (سلام‌الله علیها) و روز دختر به همه‌ی گل‌دخترهای نازنین مبارک⚘

بارالها جرات ما را سر و سامان بده

بالاخره یار پسندید مرا

نامه‌های پنج‌شنبه [۹]

حل ,نمیشه، ,سئوال ,دختر ,می‌گیرم ,انتگرال ,حل نمیشه، ,روز دختر ,می‌گیرم حل ,یکی از ,مشغول حل

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ارغنون لوله بازکنی سرویس بهداشتی آموزش رایگان بورس Attraction آدم اشتباه بهترین ارگانیک هابرای زندگی وبلاگ تدریس سید علی انصاریان نقد و بررسی موبایل فروشگاه اینترنتی انلاین چاپگر